خانومِ راننده هستم ^ _ ^

ساخت وبلاگ
امروز روز شانسم بود! خب شایدم نبود! به هرحال صبح که فکر میکردم کمی وزن اضافه کردم با ترس و لرز رفتم روی ترازو و در کمال تعجب دیدم وزن کم هم کردم! خیلی خوشحال شدم انقدر که چند ثانیه اول نمیفهمیدم دقیقا دارم روی ترازو چی میبینم! بعدش برای صبحانه ام املت درست کردم و تخم مرغش دو زرده از اب درومد! البته چند روز پیش هم اتفاق مشابهی افتاد.  البته شواهد خوش شانسی امروزم همینجا تموم شدن و دیگه نشونه ای مبنی بر این موضوع پیدا نکردم. البته اتفاق خاصی نیفتادن هم گاهی از خوش شانسیه! امروز کتاب زنی در کابین ده رو تموم و کتاب بادام رو شروع کردم. دو قسمت از سریال بلک میرور رو هم دیدم که اولی واقعا جذاب بود. درباره انتقال ناخوداگاه فردی به دیگری و... اما میخوام یه چیزم از چند روز پیش بگم. برای یکی دو روز متوالی حس تنهایی عجیبی داشتم. بهترین توصیفی که دقیقا توضیح میده چه حسی داشتم اینه: تنهایی مثل یه حیوون وحشی که توی قفس تن من گیر کرده بود خودشو به در و دیوار میکوبید. حس عجیبی بود و وحشت توی کل وجودم پخش شده بود. با این حال شکر خدا الان خوبم. راستش نمیدونستم حس تنهایی رو میشه به صورت فیزیکی هم تجربه کرد! خب فکر کنم برم یکم دیگه کتاب بخونم. نت ندارم خارجی. دارم به این فکر میکنم شبا چقدر میتونن بلند باشن که الان تازه نه و نیمه و چقدر دیگه باید صبر کنم قبل از اینکه خوابم بگیره! حداقل دیشب تا موقعی که چشمام به معنای واقعی کلمه داشتن بسته میشدن نمیتونستم دست از کتابم بردارم، امشبو نمیدونم. *که یادم بمونه قبل خواب سه تا چیز از خدا بخوام و بابت سه تا چیز ازش تشکر کنم. پی نوشت: دلم میخواست برای عنوان علامت تعجب بذارم ولی همینجوریشم حس میکنم علامت تعجبای این پست زیاد شدن و این چیزیه که ازش خانومِ راننده هستم ^ _ ^...
ما را در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 99 تاريخ : يکشنبه 10 مهر 1401 ساعت: 14:47

خب امروز خوب نیستم! هم به خاطر اخبار که انگار باخبر شدن ازشون ناگزیر شده و هم به خاطر زندگی شخصی خودم. امید دارم که روزی همه چیز خوب میشه، و به جز این مدل فکر نمیکنم بشه راحت زندگی کرد. همین امیدوار بودن رو هم قبلا نداشتم و الان خیلی قدرشو میدونم. خدایا شکرت برای امید واقعا. بدون امید که اصلا نمیشه، کاش هیشکی هیچوقت ناامید نشه. میدونم ممکنه از خیلی چیزا و خیلی ادما ناامید بشیم، اما اون امید کلی به زندگی و به اینکه همه چی بهتر میشه چیز خیلی خوبیه. کاش حال دلمون همیشه خوب خوب باشه. که اگه نباشه، میدونی خیلی سخته زندگی کردن.  اصلا نمیشه شاید!  خدایا حال دلمون رو خوب کن. خدایا نذار کسی بغضی باشه. خدایا دستمونو بگیر. الحمدا... رب العالمین . خانومِ راننده هستم ^ _ ^...
ما را در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 10 مهر 1401 ساعت: 14:47

+خاله ام قبل اربعین رفته بود کربلا و ما امشب زفتیم دیدنش. انقدر این مدت کار داشتیم رنگ کردن خونه و شستن فرشا و پرده ها و رفتن دنبال مبل و...، خاله مثل همیشه مهمون نواز بود و کلی خوش گذشت.

+حالم؟ نمیدونم بد نیستم فکر کنم. خوبم نیستم. دقیقا نمیدونم چی ام. امیدوارم خوب بشم. میخواستم جمعه برم شهر کتاب و خیلی بابتش ذوق داشتم اما الان مطمئن نیستم ب خاطر اینکه میتزسم خبری باشه. کاش حالمون خوب شه زودتر حال ایرانمون.

خانومِ راننده هستم ^ _ ^...
ما را در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 95 تاريخ : يکشنبه 10 مهر 1401 ساعت: 14:47